سه،دو،یک...سوت داور-بازی شروع شد.دویدم
دست و پا زدم...غرق شدم...دل شکستم...عاشق شدم...بی رحم شدم...
مهربان شدم...
بچه بودم ...بزرگ شدم...پیر شدم...بازی تموم شد...
زندگی را باختم...
نوشتم بارها بارها و باز هم مینویسم از عشقی ک هیچگاه برای من فراموش شدنی و از یاد رفتنی نیست مینویسم از عمق وجودم برای کسی ک مثل هیچ کس نیست و بیشتر از همه و همیشه دوستش دارم
میلاد عزیزم بهترین بهانه ی زندگی من دیوانه وار دوستت دارم