منتظر هیچ دستی در هیچ جای دنیا نباش...

اشکهایت را با دستهای خودت پاک کن...

اینجا

همه رهگذرند...

هر کجا هستم باشم!

آسمان مال من است

پنجره ، فکر ، هوا ، عشق ، زمین مال من است

چه اهمیت دارد

گاه

اگر می روید قارچ های غربت؟!؟

سهراب؟!؟

 قایق دیگر کافی نیست

اینجا "تنها" مثل من زیاد است!

سهراب؟!؟

صبر کن!

قایقت اگر جا دارد

من هم از هم همه ی اهل زمین

بیزارم!!!

گله کن ای دل غم دیده زمن                               

هی گله کن

نوبت توست به حرف آی و به شب

ولوله کن

            من که جز اشک ندامت به کفم نیست

مدد کن تو دلا

نام دلدار به ذهن آر و به شب

زمزمه کن!

قلبم را شکستی؟؟

فدای سرت!!تو که خوب می دانی من در زنگی ام

از هیچ کس انتظاری نداشته ام

اما.....

تو که "هیچ کس" نبودی!!

"همه چیز من"

 

گاه گاهی بیادت غزلی می خوانم

تا نگویی که دلم غافل از آن عهد و وفاست

خوب رویان همه گر با دل من خوب شوند

خوب من ،با همه خوبان حساب تو جداست

 

 

حرف دلم را هرگز کسی نفهمید

فقط روزی مورچه ها خواهند فهمید!!!

روزی که در زیر خاک گلویم را

به تاراج می بردند...

پیشانی ام...

چسبیدن به سینه اش را میخواهد...

و چشمهایم خیس کردن پیراهنش را...

عجب بغض پر توقعی دارم...

من امروز....

 

برایم دعا کن ....

اجابت مهم نیست ،

نیاز من به آرامشی است

که بدانم تو به یاد منی!!!

دردهایت را دورت نچین که دیوار شوند

 زیر پایت بچین که پله شوند.

نگران فردایت نباش

خدای دیروز و امروز خدای فردا هم هت

ما اولین دفعه است که تجربه بندگی داریم

ولی او قرنهاست که خداست

فرداهایت قشنگ باد

از ضرب من تا جمع تو راهی به جز تفریق نیست

دل خوش به مجموعم مکن انجا مگر تقسیم نیست

با رادیکال عشق بیا تا بشکند مجذور من

چیزی نگفتن بهتر از سینوس تو آلفای من

خداوندا امضا کن.به یکتایی ات قسم

کم آورده ام.باز کن نامه را استعفای

من است از زمینت.مبارک خودت باشد

اینجاکسی مرا بی پروا دوست ندارد.

خدایا خواهش که نه...التماست می کنم!

دوراهی های زندگی ام رابردار....

من همین یک راه را هم اشتباه می روم!!!

باران که می بارد دلم برایت تنگتر می شود راه می افتم بدون چتر من بغض می کنم و آسمان گریه دنیا شامل بعضی ها نمی شه بعضی ها خودشون یه دنیان چه شب ساکتیست "انگار هیچ کس در دنیا نیست" یا شاید..... من در دنیای کسی نیستم... محکم ببار باران نم نم علاج این دردها و غم ها نیست!! کمی زود است ...اما دعایت گرفت مادربزرگ.....پیر شدم!!!

راهت را بگیر و برو

حوالی ما توقف ممنوع است

 

 

 

بی تفاوت نیستم

فقط دیگر کسی برایم متفاوت نیست

سه،دو،یک...سوت داور-بازی شروع شد.دویدم دست و پا زدم...غرق شدم...دل شکستم...عاشق شدم...بی رحم شدم... مهربان شدم... بچه بودم ...بزرگ شدم...پیر شدم...بازی تموم شد... زندگی را باختم...

تمام ناتمام من! با تو تمام می شوم!